چه کسی چگونه و چرا پاسخگویی انجام میدهد؟ چرا پاسخگویی؟
چه کسی چگونه و چرا پاسخگویی انجام میدهد؟ چرا پاسخگویی؟
روشن است که پاسخگویی بر دیالوگ(گفتگو) بنیان نهاده شده است. میخواهم دربارهی دیالوگ به مثابه چارهجویی، به منزلهی راهی به سوی مردمسالاری شهری سخن بگویم. دیالوگ را به عنوان مهارت پایه برای پاسخگو کردن و توانمندشدن برای پاسخگویی درنظر میگیریم. چنان که میدانید در بسیاری موارد سیاستگذاری در نبود مردم، در غیاب مرکزهای دانشگاهی، در نبود سازمانیهای مردمنهاد رخ میدهد.
شهر برای توسعه و پیشرفت خویش چه می خواهد؟ آیا به صرف اتکا بر تخصص و دانش می توان توسعهی شهری را محقق نمود؟ آن هم با وجود عارضهها، مسائل و مشکلات متعدد و پیچیدهای که هر شهری با آن دست به گریبان است؟ چه امکانی باید محقق گردد تا توان لازم برای بهبود و حل مسائل و تحقق توسعهای پایدار ایجاد گردد؟
اگر شهر را به منزلهی ارگانیسمی پویا و بالنده در نظر بگیریم، این ارگانیسم، رشد میکند، ناراحت و عصبی میشود، مریض میشود و در این حیات خویش انواع و اقسام حالات و احساسات را تجربه می کند ولی چه خوب چه بد، به زیست خویش ادامه میدهد چرا که «امید دارد»، امید به بهبود و تحقق وضعیت مطلوب.
از نظر فلوطین، استعداد امید پیداکردن، یکی از مهم ترین چیزهایی است که انسان را از دیگر موجودات متمایز می کند.هیوم نیز امید را احساسی می داند که مستقیماً از تجربۀدرد یا لذت برمی خیزد. او در تبیین این احساس می گوید:
«روان انسان به واسطۀ یک غریزۀ ذاتی، تمایل دارد تا خود را با خوبی پیوند دهد و از بدی اجتناب کند، هرچند این خوبی و بدی صرفاً در ذهن باشند و رخ دادن شان به زمان نامشخصی در آینده موکول باشد.»
او امید را احساسی می داند که وقتی فرد درباره رویدادی لذت بخش در آینده می اندیشد، برانگیخته می شود. رویدادی که رخ دادنش قطعی نیست، اما محال هم نیست.
در سنت فرهنگ ایرانی نیز «امید»، معنا و مفهومی ویژه دارد، آنجا که سعدی با وجود امید حتی درد را خوش میدارد چرا که درد حقیقی ناامیدی است و با وجود امید، می توان پایانی را برای وضعیتی بد ، تصورنمود: « خوش است درد که باشد امید درمانش... دراز نیست بیابان که هست پایانش» و یا مولانا که از درخشش «آفتاب اميد» در وجود خود ميگويد و گاه از اينكه نبايد راه «كوي نوميدي» گرفت و به «سوي تاريكي» رفت، سخن ميراند، چرا که به تعبیر مولانا: «نااميدي را خدا گردن زده است» (مثنوي، دفتر اول، بيت 3836 )و ثمره آن را جز «دور»ي نميداند (همان، دفتر سوم، ابيات 824 تا 827).
گفتگوهای شهروندی نیز بر همین اساس و منطق شکل گرفت، از این رو، عنوانی که برای آن انتخاب شد «تهران امید دارد» بود .
این گفتگوهای شهروندی اولین و مهمترین هدف آن (به غیر از مسئله شناسی و یافتن راهکارها برای حل و بهبود آن)، بسط و تقویت «امید اجتماعی» بود. چرا که بر این اعتقاد بودیم که «امید اجتماعی» به مثابه مهمترین امکانی که نه تنها پویایی و بالندگی حیات شهری که حتی بقای آن نیز وابسته بدان است!
برای آنکه گفتگوهای شهروندی، امید اجتماعی را در عرصهی عمومی شهر تقویت نماید، احتیاج به آن داشتیم که ساختار متفاوتی برای آن برگزینیم.
در گام اول و برای انتخاب موضوعات گفتگوهای شهروندی، ما به این باور رسیده بودیم که اگر به دنبال «شنیده شدن» از طرف شهروندان هستیم باید «صدای» آنان باشیم بالاخص صدای خاموشان و حاشیه نشینان و اقشار فرودستی که در جریان زندگی روزمره ی شهری، نه تنها دیده نمی شوند که حتی با دلایل کارشناسانه و تخصصی، حضوربعضی از آنان در فضای عمومی شهر را مخل و مضر قلمداد می کنند! برای همین دستفروشان، کودکان کار و خیابان، توان یابان(کم توانان) از جمله موضوعاتی بود که حول آن جلسات متعدد گفتگوی شهروندی برگزار کردیم.
نکتهی دیگر «پروبلماتیزه کردن» موضوعات شهری بود که سعی شد در گفتگوهای شهروندی «تهران امید دارد»، صورت بپذیرد. به عنوان مثال در چند سال اخیر، با ایجاد و گسترش فضاهای تجاری چند منظوره ی بزرگ(مگامال)، فضاهای عمومی شهری دچار تغییر و تحول گستردهای شده است ولی تا کنون حساسیتی از طرف عموم شهروندان نسبت به احداث بی رویه و قارچ گونهی آن مشاهده نمیشد! گفتگوهای شهروندی «تهران امید دارد» با موضوع قرار دادن احداث مگامال ها و تأثیر آن بر زندگی روزمره ی شهروندان آن هم در مناطق شهری ای که این مسئله، ملموستر بود، سعی نمود تا حساسیت عموم شهروندان را نسبت به تجاری سازی بی رویه ی فضاهای عمومی شهری ای که حق شهروندان قلمداد می شود، ایجاد نماید.
جدا از تعیین موضوع برای گفتگوهای شهروندی، در نظر گرفتن تمامی ذی نفعانی که در آن موضوع سهیم هستند و به راه انداختن فضای گفتگو محورانهای که در آن تمامی ذی نفعان با حفظ احترام به حق دیگری به گفتگو با یکدیگر بپردازند و سعی بر مفاهمه و ارائه راه حلی جمع محورانه مبتنی بر خیر اجتماعی نمایند نیز یکی از دغدغه های اصلی گفتگوهای شهروندی «تهران امید دارد»، بود، به عنوان مثال در یکی از موضوعات این گفتگوها که به بررسی طرح توسعه دانشگاه تهران می پرداخت، با حضور تمامی ذی نفعان اعم از مدیران دانشگاه، شهروندانی که در حریم توسعه بودند و فعالان دانشجویی، شاهد درگرفتن گفتگویی بودیم که در نهایت به همگرایی باورنکردنی ای در رعایت حقوق شهروندی منجر شد! تا انجا که فعالان دانشجویی با شنیدن مصایب و مشکلاتی که طرح توسعه برای ساکنین آن محدوده ایجاد کرده، به صورت مجدانه و پیگیر و دوشادوش آن شهروندان در استیفای حقوق آنان فعالیت نمودند و حتی مدیرانی که درکی عینی و ملموس از مشکلات ایجاد شده طرح توسعه برای ساکانان محدوده نداشتند، تا حدی از مواضع سخت و متصلب خویش، عقب نشستند!
گفتگوهای شهروندی «تهران امید دارد» به پیش می رود برای ایجاد امید اجتماعی و مسئولیت پذیری کنشگرانهی شهروندی، برای تحقق شجاعت ، شجاعت بودنی که به تعبیر پل تیلیش ساحتی مردمی و رنگ و بویی شهروندی دارد، عاری از افسانه ها و قهرمان های اسطوره ای، چرا که قهرمانان اصلی داستان شهر، خود شهروندانی هستند که با امید و شجاعتی مسئولانه، برای تحقق فردایی بهتر در حیات شهری، میپرسند، نقد میکنند و مسئولیت پذیرانه کنشگری می کنند.
امید شهروندان تهران بر چارچوب دانشی استوار است. بدون امید کسی سخن و پاسخ مان را نمیشنود با این که در راستای پاسخگویی تلاش کنیم. ناامیدی شبیه ناتوانی در شنیدن، ناتوانی در دیدن و شنیدن است. همگی ما وظیفهمان را انجام میدهیم، دیالوگ را به انجام میرسانبم تا روشنای امید را زنده نگهداریم. توسعه پایدار مانند یک وسیله یا خودرو است ولی امید چیزی به مانند سوخت ذهنی این وسیله است. ما به تواناییهای شهروندان باور داریم.
گفتگوی شهری به ما کمک می کند که مهارت تفکر انتقادی را بهبود ببخشیم و ما را دربارهی دستیابی به چشمانداز پایدار و بازسازی شهر برای همه مردم امیددار میسازد .